اجتماعی شدن و تأثیر آن بر زندگی فرد
اجتماعیشدن فرایندی است که به انسان شیوههای زندگیکردن در جامعه را میآموزد، به او شخصیت میدهد و تواناییهایش را در جهت ایفای وظایف فردی بهعنوان عضوی از جامعه توسعه میبخشد.
فرد در خلال اجتماعیشدن شناخت لازم برای ایفای نقشهای اجتماعی را به دست میآورد. این روند بسیار گسترده و پیچیده که در طول زندگی فرد تداوم مییابد شامل آموزش زبان، باورها و نگرشها و ارزشهای جامعه است و به فراگیری رفتارهای مناسب با هنجارهای پذیرفته شده جامعه منجر میشود.
بنیادیترین بخش اجتماعی شدن، در دوران کودکی رخ میدهد اما این روند در سراسر عمر آدمی ادامه مییابد. میتوان بهروشنی اندیشید که در هنگام تولد و در طول ماههای نخستین، وضعیت کودک از هر جهت روشن و واضح است؛کودک از سویی بهطور کامل بیرون از جامعه است و از نیازهای فیزیولوژیک خود که از طریق آمادگی جسمانیاش مشخص میشود، پیروی میکند؛ از سوی دیگر جامعه نمیتواند بهطور مستقیم به او بپردازد، مگر بهطور کلی از طریق والدین او و آن هم برای ارضای نیازمندیهای جسمانیاش.
برای اینکه روند اجتماعی شدن صورت گیرد، لازم است در جامعه تمایل به اجتماعی کردن وجود داشته باشد و همچنین افرادی وجود داشته باشند که این مسئولیت را بهعهده بگیرند.اما برای اینکه تمامی این فرایند بتواند انجام گیرد، ضروری است که کودک قابلیت اجتماعی شدن را دارا باشد و بتواند از امکاناتی که در اختیارش گذارده میشود، استفاده کند.
مراحل اولیه اجتماعی شدن
کودک به سرعت از طریق آموزش شرطی میشود. او بهزودی میآموزد که در چه شرایطی تشویق یا تنبیه میشود. او به سرعت درمییابد که چه رفتارهایی پاداش در پیدارند و از سوی دیگر بهتدریج با وضعیت و شرایط پیرامونی پیوند میخورد و بهتدریج از وجود دیگرانی که حضورشان بهمدت طولانی در کنارش است آگاهی مییابد.
کودک تمامی آنچه که خانواده به او انتقال میدهد را جذب میکند. در واقع خانواده نخستین گروه مرجع فرد محسوب میشود؛ یعنی فرد به خاطر وابستگی به آن گروه، از سوی گروههای دیگر حتی خودش مورد داوری و ارزیابی قرار میگیرد.
گروههای دیگر از قبیل مدرسه، گروههای همسالان، دستهها، جنبشهای سازمان یافته و... در اجتماعی شدن کودک دخالت دارند.
البته در حال حاضر با پیشرفت دانش فنی و گسترش وسایل ارتباط جمعی شاهد پیدایی و تولد نسلهای تازه هستیم. کودکان از نخستین برهه از زندگیشان در مسیر سیلی از امواج گوناگون و پیامهای متعدد قرار میگیرند و این اطلاعات از دورترین نقاط جهان وارد خانههای آنان میشوند.
بنابراین بهنظر میرسد که دنیای ارتباطات به مرور فرزندان تازهای در خود پرورش میدهد و نسلهای جدیدی را پدید میآورد که دنیای متفاوتی با بزرگترها دارد و باید برای پرورش بهتر این نسل برنامههای مناسب و در خور تدارک دیده شود.
برای آنکه اعضای جامعه ارزشهای فرهنگی جامعه خود را بپذیرند و با دیگر افراد جامعه همانند شوند باید از راههای اصلی جامعه پذیری یعنی یادگیری و درونی کردن هنجارهای اجتماعی استفاده کرد:
1- یادگیری:
فرایندی است که به وسیله آن هر موجود زنده اطلاعات لازم را برای تغییر رفتار از طریق تجربه کسب میکند.
کودکی که والدینش او را وادار به رعایت نظافت، داشتن اخلاق خوب و پیروی از آداب معاشرت میکنند، تابع نوعی یادگیری میشود که به وسیله تکرار حرکات و رفتارهای ویژه در ذهن او تثبیت میشود.
عوامل بسیاری در پایداری یادگیری مؤثرند مانند: توانایی، جدیت، شایستگی، تندرستی، رغبت یادگیرنده، عادتهای شغلی، گروه همگان، معلمان، شکل و محتوای آنچه از رسانههای گروهی بر فرد عرضه میشود و تکرار، تقلید، پاداش و تنبیه و آزمایش و خطا.
2- درونی کردن هنجارهای اجتماعی:
فرد در فرایند اجتماعی شدن، ارزشها و هنجارهای فرهنگی جامعه خود را کسب میکند و به آن حالتی درونی میبخشد. این امر نیاز به طی مراحلی چون: کنش متقابل با دیگران، تجربه پذیری عاطفی و یادگیری زبان دارد.
چنانچه ارزشها و هنجارهای اجتماعی در فرد درونی نشود فرد آن را با رغبت و رضایت انجام نمیدهد و فقط هنگامی به آنها میپردازد که ناظری بر کارش وجود داشته باشد.
اهداف اجتماعی شدن
هدفهای بنیانی فرایند اجتماعی شدن را میتوان به قرار زیر خلاصه کرد:
1- شخص باید مهارتهای ضروری را که برای زندگی در جامعه ضروری است فراگیرد.
2- شخص باید بتواند بهصورت مؤثری با دیگران ارتباط برقرار کند و توانایی خواندن، نوشتن و سخن گفتن پیدا کند.
3- فرد باید بتواند نیازهای بدنی خود، همچنین قضای حاجت را به شیوههای قابلقبول جامعه فرا گیرد.
4- فرد باید ارزشها و اعتقادات اساسی جامعه خود را در ذهن متمرکز کند.
خود:
فرد حین اجتماعی شدن میآموزد که خود را یک ذات جدا، مشخص و مستقل در نظر بگیرد و از همه اشخاص و اشیا متمایز کند. «خود» دارای هویت مشخصی است که دیگران در برابر او واکنش نشان میدهند. نوزاد انسان هنگام تولد مفهومی از خود ندارد و در واقع در فرایند اجتماعی شدن از هویت خود آگاه میشود.
تصویر فرد از خود، سهم مهمی در مشخص ساختن چگونگی نقشی که او کم و بیش باید ایفا کند دارد. اعتماد به نفس در انجام هر کار، اثری فراوان بر انجام موفقیتآمیز آن عمل میگذارد و به آن وابسته است. عدماعتماد، از سوی دیگر، غالبا به شکست یا ناکامی میانجامد. بهعنوان مثال چنانچه نوجوانی در مدرسه بخواهد تحصیلات خود را با موفقیت به پایان برساند باید نخست معلمین و والدینش در او اعتماد به نفس ایجاد کنند. درصورتی که دانشآموز تکالیف خود را با اعتماد به نفس کمی انجام دهد شانس موفقیت او در تحصیلات بهصورت چشمگیری تنزل پیدا خواهد کرد.
انواع اجتماعی شدن
اجتماعی شدن ممکن است بهگونهای رسمی و غیررسمی انجام شود. نهادهای آموزشی و نظامی، نمونه نهادهای رسمیای است که بهصورت دستگاه ساخت یافته تری، مسئول انتقال شیوههای پذیرفتن عمل و اندیشه جامعه به فرد است. در عین حال اجتماعیشدن ممکن است از طریق روابط متقابل با گروههای همبازی یا عضویت در گروههای غیررسمی و باشگاهها نیز صورت گیرد.
چارلز هورتون کولی (جامعه شناس)بر این باور است که طبیعت اجتماعی انسان بر اثر ارتباط و تماس مستمر با دیگران بهوجود میآید. وی با بررسی خاص در مورد فرایند اجتماعی شدن کودکان، افرادی که بهتدریج وارد دنیای کودک میشوند را به دو دسته خانواده و همبازیها و سایرین تقسیم میکند.
کودک ضمن ارتباط با افراد دسته اول(خانواده و همبازیها)به احساس موجودیت خویش میرسد و این از راه توجهی حاصل میشود که آنها به رفتار کودک دارند، سپس کودک در ارتباط با دسته دوم (دیگران)نظر آنها را نسبت به خویش درمییابد و پیمیبرد که دیگران نسبت به او چه نظری دارند. از این طریق کودک درباره خویش عقیده خاصی پیدا میکند.
کودک نمیتواند تصویر واقعی خویش را چنان که هست مشاهده کند، بلکه ملاک عمل او از خوب یا بد بودن رفتارش آن است که عقیده سایرین را درباره خود مورد توجه قرار دهد. بنابراین در اجتماعی شدن کودک خانواده و جامعه نقش مهمی را ایفا میکنند و چنانچه کودک در سالهای اولیه زندگی خود از جامعه یا خانواده دور افتد آسیبهای جبرانناپذیری بروی وارد خواهد آمد. بهعنوان نمونه باید به مطالعات «کینگزلی دیویس» در مورد رفتار کودکان وحشی که دور از اجتماع رشد یافتهاند توجه کرد. او اخلاق و رفتار دو کودک را بررسی کرده است.
این دو کودک به هنگامی که در جنگلهای هندوستان کشف شدند شباهت بیشتری به وحشیانی که در جنگل زندگی میکردند داشتند تا انسان؛ چون حیوانات چهار دست و پا حرکت میکردند، به سخن گفتن آشنا نبودند و حرکات و علائم نامفهومی از خود بروز میدادند، فاقد احساسات و عواطف موجود در جامعه انسانی بودند و از گوشت خام استفاده میکردند.
دوری از جامعه و افراد انسانی آسیبی جدی در خلق و خو و رفتار این کودکان وارد کرده بود که در اینجا اهمیت خاص اجتماعی شدن در جامعه هویدا میشود. نتیجه آنکه اجتماعی شدن در زندگی فرد نقشی اساسی دارد، بنابراین نقش خانواده، جامعه و بهخصوص رسانههای ارتباط جمعی در آگاهسازی و درونی کردن ارزشها و هنجارهای اجتماعی در فرد از سالهای نخست زندگی از ضرورتهای غیرقابل انکار بهشمار میرود.
منابع و مآخذ:
1- آن ماری روش بلاو- اودیل ینون، روانشناسی اجتماعی؛ ترجمه سید محمد دادگران، انتشارات مروارید، سال 1377
2- بروس کوئن، مبانی جامعه شناسی، ترجمه غلام عباس توسلی، رضا فاضل، انتشارات سمت، سال1382
3- هدایت اله ستوده، روانشناسی اجتماعی، انتشارات آوای نور، سال 1387
4- منوچهر محسنی، مقدمات جامعه شناسی، نشر دوران، سال 1386
- لینک منبع
تاریخ: شنبه , 08 بهمن 1401 (17:35)
- گزارش تخلف مطلب