امروز یکشنبه 09 اردیبهشت 1403 http://zero.cloob24.com
0

براساس ارزیابی‌های روانی بیماران مبتلا به اختلالات عملکردی دستگاه گوارش استرسهای زندگی به خصوص از دست رفتن ارتباطات با نزدیکان نقش مهمی در شروع و بدتر شدن اختلالات دستگاه گوارش دارد. بر اساس یک مقاله تحقیقی که در سمینار جایگاه روانپزشکی در سایر رشته‌های پزشکی ارایه شد اختلالات عملکرد دستگاه گوارش شایعترین علت مراجعه بیماران به متخصصین گوارش است. این اختلالات بر اساس محل ایجاد به اختلالات مری،معده واثنی عشر،روده‌ها، دل درد عملکردی،صفراوی و انوکتال تقسیم می‌شود. بر اساس این مقاله از آنجایی که اتیولوژی این اختلالات زمینه‌های زیستی روانی و محیطی دارد،جهت ارزیابی بیماران و انجام اقدامات درمانی مناسب نیاز به ارزیابی همه جانبه بیمار بخصوص از نظر عوامل روانی وجود دارد. از جمله این عوامل می‌توان به استرس‌های زندگی،تیپ شخصیتی و روشهای تطابقی،رفتار بیماری،بیماری‌های روانپزشکی همراه و سابقه سوء استفاده جنسی و جسمی اشاره کرد. این عوامل بخصوص بر روی شدت علایم،کیفیت زندگی،دفعات مراجعه بیمار، حرکت دستگاه گوارش،درک حس احشایی و پیش آگهی بیماری تاثیر می‌گذارد.به نظر می‌رسد این عوامل از طریق تاثیر بر روی محور مغز- روده اثرات خود را ایفا می‌کنند. ویژگیهای شخصیتی و روشهای تطابق در ایجاد و شدت علایم گوارشی نقشی ندارند بلکه روی مراجعه بیمار به پزشک و رنجی که بیمار از بیماری می‌برد تاثیر می‌گذارد. همچنین بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر که به پزشک مراجعه می کنند علایمشان را بیشتر از بیمارانی که به پزشک مراجعه نمی‌کنند ناشی از یک بیماری جدی زمینه‌ای می‌دانند. شایعترین بیماری‌های روانپزشکی همراه در بیماران مبتلا به اختلالات عملکردی دستگاه گوارش شامل اختلالات اضطرابی،اختلالات خلقی (شامل افسردگی ماژور) و اختلالات سوماتوفرم مانند درد و سوماتیزاسیون می‌باشد. بیماران مبتلا به اینگونه اختلالات روانپزشکی معمولا علایم گوارشی شدیدتر و پیش آگهی ضعیفتری دارند.

همچنین بر اساس این مقاله،بین سوء استفاده جسمی و جنسی و اختلالات عملکردی گوارشی نیز ارتباط محکمی وجود دارد بطوریکه ‪ 30تا‪ 56درصد این بیماران سابقه سوء استفاده جسمی و جنسی دارند. در این بیماران نیز علایم گوارشی شدیدتر و علایم خارج روده‌ای شایعتر و پیش آگهی بدتر می‌باشد.

0

1- علاقمندی به موضوع مورد مطالعه:

علاقه داشتن به موضوع مورد مطالعه موجب توجه و دقت و افزایش تمرکز حواس می گردد. علاوه بر آن , اساس تمام موفقیت ها از جمله موفقیت تحصیلی , شغلی و... علاقه است. وقتی شما به موضوعی علاقه دارید, دوست دارید درباره آن بیشتر بدانید و میل به فراگیری بیش تر باعث می شود تمرکز بهتری داشته باشید. از طرفی هر چه بیش تر بدانید , علاقه شما به مطالب بیش تر می شود.

2- جریان هوای تازه در اتاق:

تمرکز حواس نیازمند حداکثر کارآیی و کفایت جسمی و روحی است. اتاقی که اکسیژن کافی ندارد , استعداد و کفایت جسمی و روحی را کاهش می دهد. بنابراین جریان هوای تازه را در اتاق تامین کنید.

3- تغییر دادن موضوع های مورد مطالعه:

مطالعه موضوع های مشابه و تکراری برای ذهن خستگی آور است و خستگی ذهن , حواس پرتی را به دنبال دارد. با تغییر دادن موضوع ها به مطالعه خود تنوع بخشید تا حواس پرتی ایجاد نشود. بسیاری از افراد با تغییر موضوع ها مورد مطالعه , در مدت یک تا دو ساعت به تمرکز حواس خود کمک می کنند.

0

چکیده:

با توجه به اینکه روشهای سنتی سنجش وارزشیابی دانش آموز را در جهت ارائه ی پاسخ های صحیح از پیش تعیین شده به کار وامی دارد، در این فرآیند به رابطه ی سنجش ویادگیری توجهی نمی شود وآزمون های سنتی باعث ایجاد فاصله بین آموخته ها و واقعیت های زندگی دانش آموز می شود.

امروز اعتقاد بر این است که دو فرد در آفرینش کاملاً مثل هم آفریده نشده اند حتی دو قلوهای یکسان. یعنی تفاوت های فردی بسیار زیادی از نظر رفتار، افکار، حالات عاطفی وروانی وجسمانی وجود دارد حال که چنین است چرا باید با شرایط نا برابر دانش آموزان را به جدال وستیزی که فرجامش انواع اختلالات وبیماری های روانی وعاطفی است بکشانیم.از سوی دیگر سلامت عاطفی و روانی هر فرد حداکثر اهمیّت را دارد وبرای این منظور باید همواره تفاوت های بیرون فردی ودرون فردی را در نظر داشت واز ایجاد رقابت هایی که شرایط وامکانات، توانایی ها وعلایق دانش آموزان متفاوت است ویا از تعیین اهداف وانتظارات که میل به آنها بسیار سخت ویا بعضاٌ محال است اجتناب کرد بنا براین با استفاده ازروش ارزشیابی توصیفی به جای توجه افراطی به آزمونهای پایانی ونمره،روند یاد دهی ویاد گیری را در طول سال تحصیلی مورد توجه قرار داده ودر راستای این توجه رشد عاطفی واجتماعی وحتی جسمانی دانش آموزان رادر نظر بگیریم.

0

رویکرد خبر پردازی مجموعه ای نظریه است که وجه اشتراک همه ی آنها این است که یادگیری انسان را یک فعالیت مستمر پردازش اطلاعات می داند. این رویکرد به مطالعه ی راههایی می پردازد که آدمیان به توسط آنها دانش را کسب، ذخیره و یادآوری می کنند و مورد استفاده قرار می دهند.

در روانشناسی خبر پردازی، فرایندهای خبر پردازی در انسان با فرآیندهای خبر پردازی در کامپیوتر شبیه دانسته شده اند. به طور کلی روانشناسان در تمام طول تاریخ روانشناسی سعی کرده اند فرآیندهای ذهنی و رفتاری انسانها را به کمک الگوهایی خارج از انسان تبیین کنند که عمده ترین آنها ماشین بوده است، حال با موضوع ساعت یا پیشرفته ترین آن یعنی کامپیوتر. همین توجه به ماشین در نهایت منجر به پایه گذاری، مهندس شناختی توسط نورمن گردید که معتقداست نظام های تعاملی بین انسان و ماشین از میزان اشتباهات انسان می کاهد.

0

فراگیری علوم تجربی به کودکان کمک می کند تا روش های شناخت دنیای اطراف خود را بهبود بخشند. برای این منظور آن ها باید مفاهیمی کسب کنند که به آن ها کمک کند تا تجارب خود را با یکدیگر مرتبط سازند مثلاً: «نگاه کن گیاهی که در نزدیک پنجره بوده، خوب رشده کرده ولی گیاهی که در آن اتاق تاریک بوده پژمرده شده است، چون گیاه به نور احتیاج دارد تا رشد کند.» آن ها باید روش های کسب اطلاعات، سازماندهی، کاربرد و آزمایش کرده را بیاموزند. این فعالیت ها توانایی آن ها را در درک دنیای اطراف تقویت می کند و آنان را برای تصمیم گیری های هوشمندانه و حل مسایل زندگیشان یاری می دهد. «گلدان را از اتاق کم نور به پشت پنجره ی روبه آفتاب بگذارم، ببینم چه می شود.»

امروزه آموختن علوم تجربی همچون سوادآموزی و حساب کردن امری اساسی و ضروری است که با زندگی روزمره ی ما در ارتباط است و با پیشرفت تکنولوژی اهمیت آن بیشتر شده است. به عبارت دیگر آموزش علوم بیشتر به آموزش راه یادگیری می پردازد که آگاهی از آن برای هر کودکی لازم است،‌چرا که او در دنیایی زندگی می کند که سریعاً در حال تغییر است و وی باید قادر باشد خود را دایم با آن تغییرات هماهنگ سازد. گفته اند که در 20 سال دیگر سرعت رشد اطلاعات آن قدر سریع است که کمتر از 75 روز میزان اطلاعات و دانش بشر دو برابر می شود و بنابراین آنچه مهم است یادگیری شیوه کسب اطلاعات و به روز کردن و پردازش آنهاست و نه کسب اطلاعات به مثابه یک بسته ی دانشی. به این دلیل فراگیری علوم تجربی دو جنبه ی مثبت دارد. هم فرایند است و هم فراورده.

0

نوجوانی، دوره‌ای است که در آن فرد نه‌تنها از نظر فیزیکی، بلکه از نظر روحی و فکری و ذهنی هم دچار تغییرات اساسی می‌شود. به همین دلیل است که این دوره، مرحله‌ای مهم در زندگی هر فرد است که همچون یک انقلاب و دگرگونی بزرگ در بسیاری از خانواده‌ها بروز می‌کند.

با وجود برخی نظریات منفی درباره نوجوانی، نوجوانان اغلب پرانرژی، فکور و آرمان‌گرا هستند و علاقه زیادی به حق و عدالت دارند. پس گرچه این دوران می‌تواند یک‌دوره مشاجره و اختلاف نظر بین خانواده و فرزند باشد، اما سال‌های نوجوانی زمانی برای کمک به کودک برای رشد و مستقل شدن و تبدیل شدن او به یک جوان سالم و موفق هم هست.

حال این سوال پیش می‌آید که والدین دقیقا از چه زمان و چگونه باید دست به کار حل بحران نوجوانی شوند؟ پیامی که باید به کودک خود منتقل کنید این است که همه با هم متفاوتند. افرادی هستند که به سرعت مراحل رشد را پشت سر می‌گذارند. برخی هم آهسته و پیوسته این مرحله را سپری می‌کنند و در واقع محدوده وسیعی در این زمینه وجود دارد.

اما نکته مهم این است که باید بین بلوغ و جوانی یک تفاوت واضح قائل شد. بیشتر ما فکر می‌کنیم که بلوغ تنها شامل تغییرات جسمی است. البته این علائم مسلما واضح‌ترین نشانه‌های بالغ شدن فرد است، اما کودکانی که در سنین 8 تا 14 سال یا بیشتر دچار چنین تغییراتی می‌شوند، دچار تغییرات اساسی دیگری هم می‌شوند که قابل دیدن نیست.

این تغییرات، ناشی از جوان شدن و بزرگ شدن است. بسیاری از افراد در این سنین دچار تغییرات شگرف در رفتار با اطرافیان، بخصوص والدینشان می‌شوند. آنها سعی می‌کنند خود را از مادر و پدرشان جدا کنند تا مستقل‌تر جلوه کنند. در این زمان، نظرات اطرافیان بخصوص دوستانشان درباره آنها، خیلی برایشان اهمیت دارد.

آنها سعی می‌کنند متفاوت به نظر برسند و با بقیه هم‌سن و سالانشان فرق داشته باشند که البته این موضوع باعث اختلافشان با والدین می‌شود.

0

اجتماعی‌شدن فرایندی است که به انسان شیوه‌های زندگی‌کردن در جامعه را می‌آموزد، به او شخصیت می‌دهد و توانایی‌هایش را در جهت ایفای وظایف فردی به‌عنوان عضوی از جامعه توسعه می‌بخشد.

فرد در خلال اجتماعی‌شدن شناخت لازم برای ایفای نقش‌های اجتماعی را به دست می‌آورد. این روند بسیار گسترده و پیچیده که در طول زندگی فرد تداوم می‌یابد شامل آموزش زبان‌، باورها و نگرش‌ها و ارزش‌های جامعه است و به فراگیری رفتار‌های مناسب با هنجار‌های پذیرفته شده جامعه منجر می‌شود.

بنیادی‌ترین بخش اجتماعی شدن، در دوران کودکی رخ می‌دهد اما این روند در سراسر عمر آدمی ادامه می‌یابد. می‌توان به‌روشنی اندیشید که در هنگام تولد و در طول ماه‌های نخستین، وضعیت کودک از هر جهت روشن و واضح است؛کودک از سویی به‌طور کامل بیرون از جامعه است و از نیازهای فیزیولوژیک خود که از طریق آمادگی جسمانی‌اش مشخص می‌شود، پیروی می‌کند؛ از سوی دیگر جامعه نمی‌تواند به‌طور مستقیم به او بپردازد، مگر به‌طور کلی از طریق والدین او و آن هم برای ارضای نیازمندی‌های جسمانی‌اش.

برای اینکه روند اجتماعی شدن صورت گیرد، لازم است در جامعه تمایل به اجتماعی کردن وجود داشته باشد و همچنین افرادی وجود داشته باشند که این مسئولیت را به‌عهده بگیرند.اما برای اینکه تمامی این فرایند بتواند انجام گیرد، ضروری است که کودک قابلیت اجتماعی شدن را دارا باشد و بتواند از امکاناتی که در اختیارش گذارده می‌شود، استفاده کند.

0

ترتیب فرزندان در خانواده در تربیت و شکل‌گیری شخصیت فرزندان و البته رفتار والدین تاثیرگذار است. فرزندان بر اساس این که فرزند چندم خانواده هستند رفتار متفاوتی از والدین می‌بینند که این رفتار‌ها دلایل مشخصی دارد. در این نوشتار قصد داریم راجع به بچه‌های اول خانواده صحبت کنیم.

وقتی فرزند اول خانواده به دنیا می‌آید پدر و مادر بسیار خوشحالند و فرزند خود را بهترین و استثنایی‌ترین بچه می‌دانند. این احساس به دلایل مختلفی به وجود می‌آید که اولین آن به دلیل بی‌تجربگی در روند رشد کودکان است. والدین چون در جریان ریز اتفاقاتی که طی رشد فرزند می‌افتد قبل از این نبوده‌اند تصورشان بر این است که فقط فرزند آنها دارای این رفتار است، برای همین فکر می‌کنند که فرزندشان منحصر به فرد است. دلیل دوم این است که معمولا والدین می‌خواهند بهترین والدین باشند. زن و شوهری که هنوز بچه‌دار نشده‌اند هرگاه کودکی را در حال گریه می‌بینند و یا وقتی کودکی را در حال رفتار ناشایستی می‌بینند با خود می‌گویند که عجب والدین بی‌مسوولیتی دارد، من که به هیچ‌وجه نمی‌گذارم فرزندم این‌گونه شود. در حالی که خیلی از اتفاق‌ها و رفتار‌ها برای همه بچه‌ها است و جزو روند رشدی آنهاست. آنها در ابتدا با خود می‌گویند من کاری می‌کنم که فرزندم بهترین باشد و در تربیت او مانند بقیه پدر و مادرها رفتار نمی‌کنم، در صورتی که ماهیت پدر و مادری یک چیز است و آن تربیت و پرورش روحی و جسمانی همه‌جانبه فرزند و هیچ والدین و فرزندی خالی از اشکال نیستند به این دلیل که هیچ انسانی کامل نیست. والدین وقتی دارای اولین فرزند خود می‌شوند احساس می‌کنند که خودشان و فرزندشان کاملا منحصربه‌فردند در حالی که باید بدانند روند رشدی متعادل کودکان روندی است که در همه یکسان است (البته تفاوت‌های بسیار کمی ‌با هم دارند که به مسائل مختلف مربوط می‌شوند اما به‌طور کل می‌توان از یک روند طبیعی نام برد) این دانش با چیزی غیر از مطالعه و مشاوره با افراد کاردان صورت نمی‌گیرد. شما به عنوان والدین باید بدانید که فرزندتان چه موقع به پزشک احتیاج دارد و چه موقع مثلا یک دل‌درد ساده دارد و اینها در اولین فرزند احتیاج به مطالعه و دقت فراوانی دارد چرا که شما کاملا بی‌تجربه هستید.

0

چکیده:

آموزش و پرورش، کلید فتح آینده است و از دیرباز انتظار از آموزش و پرورش آن بوده که انسان‌های فردا را تربیت کند و نسل امروز را برای زندگی در جامعه‌ی فردا آماده سازد. بنابراین ضرورت دارد برنامه‌ریزان و سیاست گذاران آموزشی، معلمان و مسئولان آموزش و پرورش، الزامات و مقتضیات زندگی فردا را بشناسد تا بتوانند دانش و بینش لازم را در کودکان و جوانان برای فعالیت در جامعه فردا پرورش دهند. در راستای این سیاست شناسایی روش‌های آموزشی و فلسفس پیش‌گامان تربیتی از اهمیت خاصی برخوردار است.

مقاله‌ی حاضر درصدد شناخت روش‌ها و نظرات امانوئل کانت، از پیش‌گامان تعلیم و تربیت، می‌باشد. پس از ذکر مقدمه، مطالبی در مورد زندگی‌نامه امانوئل کانت نگاشته می‌شود سپس مشکلات تعلیم و تربیت در قرن 18 در آلمان مورد بررسی قرار می‌گیرد و بعد از ارائه‌ی مشکلات به نظرات و راهکارهای امانوئل کانت در مورد مربی و پاداش و تنبیه اشاره شده است.

در ادامه، دوره‌های تعلیم و تربیت مطرح می‌گردد و سپس به تربیت اخلاقی از نظر کانت اشاره شده است. در پایان نیز، نسبت به جمع‌بندی نتیجه‌گیری مطالب مذکور، اقدام شده و بر اساس یافته‌های مندرج در مقاله، به منظور تقویت و بهبود نظام آموزش پرورش کشور، پیشنهاداتی مطرح می‌گردد.

0

مقاله حاضر به قابلیت های تلویزیون و برنامه های کودکان و نوجوانان اشاره نموده، سپس برخی از تأثیرات مثبت و منفی تلویزیون بر کودکان و نوجوانان از جمله پرکردن اوقات فراغت، جامعه پذیری، یادگیری و خشونت را مورد بررسی قرار داده و در پایان، راه کارهایی برای به حداقل رساندن کارکردهای منفی آن ارایه نموده است.

چکیده

یکی از مسایلی که از دیرباز، توجه اندیشمندان حوزه های گوناگون علوم انسانی را به خود جلب کرده و موجب قلم فرسایی این اندیشمندان شده، مسیله رابطه تلویزیون با کودک و نوجوان است. مقاله حاضر ابتدا به قابلیت های تلویزیون و برنامه های کودکان و نوجوانان اشاره نموده، سپس برخی از تأثیرات مثبت و منفی تلویزیون بر کودکان و نوجوانان از جمله پرکردن اوقات فراغت، جامعه پذیری، یادگیری، اختلال در فعالیت های کودکان، و نیز تأثیر فیلم های مربوط به بزرگ سالان بر کودکان، و تأثیر آگهی های تلویزیونی و خشونت را مورد بررسی قرار داده و در پایان، راه کارهایی برای به حداقل رساندن کارکردهای منفی آن ارایه نموده است.